به وبسایت من خوش آمدید ...
قبل
بعدی

آخرین مطالب

داستان کوتاه

Elementor #259

داستان کوتاه   به سیاهی شب پیرمرد پول‌ها را از دست عباس مشنگ گرفت و گوشه‌های چروک و چرک‌ آنها را با انگشتان پر از

ادامه مطلب »
داستان‌کوتاه

دیدار

زمستان دربیابان با سرسختی خودش را به رخ می کشید. کامران با پاهایی لرزان برروی زمین یخ زده گام برمی داشت. باد در دشت خالی

ادامه مطلب »
دسته‌بندی نشده

غلامحسین ساعدی

برای نقد هر داستانی بهتر است کمی درباره نویسنده و شخصیتش بدانیم اینکه در چه دورانی زندکی می‌کرده و از چه دیدگاه و نظرلتی برخوردار

ادامه مطلب »
مقالات

این روزها بیشتر

این روزها بیشتر از هر وقتی با خود گفتگو می‌کنم. خودم را می‌نشانم و چایی می‌ریزم و گرم صحبت می‌شویم. گاه خاطرات کودکی را ورق

ادامه مطلب »

ارتباط با من